ا : وقتی آوازه ی عشق مجنون همچون شهرت زیبایی لیلی در دنیا پیچید.
2: بخت و اقبال به مجنون پشت کرد و پدرش از درمان او نا امید شد.
3: نزدیکان همه سعی کردند که برای درمان او چاره ای بیندیشند.
4: وقتی درمانده شدن پدرش را دیدند برای چاره جویی به گفت و گو پرداختند.
5: پس از چاره جویی همگی یک صدا گفتند: که این مشکل با زیارت کعبه حل می شود.
6: کعبه نیازهمه ی مردم را برطرف می کند و قبله ی جهانیان است.
7: هنگامی که زمان زیارت حج شد پدرمجنون دست به کار شد، شتری خرید و کجاوه ای آماده کرد.
8: با کوشش زیاد فرزند عزیزش را که برایش فوق العاده ارزشمند بود مثل زیبارویی در کجاوه قرار داد.
9: با سینه ای دردمند به سوی کعبه آمد و چون غلام حلقه به گوشی به کعبه متوسل شد که فرزندش شفا پیدا کند. ( در قدیم غلامان حلقه ای که نشان مالکیت صاحبشان بود را در گوش داشتند.)
10: به پسرش گفت: این مکان باارزش است پس بکوش و دعا کن که درمان تو در اینجا میسر است.
11 : دعا کن و از خدا بخواه وبگو از این عشق افراطی و بی اندازه رها شوم.
12: بگو خدایا مرا مورد لطف خودت قرار بده و از گرفتاری و بلای عشق رهایی ده.
13:مجنون وقتی حرف عشق راشنیدشروع به گریه کردولی زوددوباره به خنده افتاد.
14: ازجایش به سرعت پرید و حلقه ی خانه ی خدا را گرفت.
15: در حالی که حلقه را گرفته بود می گفت: خدایا من امروز مثل حلقه در خانه ات مطیع توام.
16:به من می گویندبه درگاه تودعاکنم که ازعشقم جدایم کنی(کاری کنی که دیگرعاشق نباشم)اماراه وروش عاشقی ودوستی اینگونه نیست.
17: چون وجودم از عشق آفریده شده است ، امیدوارم جز عشق سرنوشت دیگری در انتظارم نباشد.
18: خدایا به بزرگی و خدایی ات و به اوج تسلطت بر موجودات قَسَمت می دهم، (موقوف المعانی)
19: که مرا در عشق به آخرین مرحله ی آن برسانی که فقط عشق بماند هرچند خودم نیست و نابود شوم.
20: هرچندوجودم ازعشق سرشاراست امامراازقبل هم عاشقترکن.
21:ازعمرمن هرچقدرباقی مانده بگیروبه عمرلیلی اضافه کن.
22: پدرش به حرف او گوش می داد هنگامی که حرفهای او را شنید ساکت شد و همه چیز را درک کرد.
22: فهمید که دلش گرفتار و اسیر است و درد او درمان پذیر نیست.
نظرات شما عزیزان: